آغاز عصرجنگ‌های آبی

این پروژه که بناست به‌عنوان بزرگ‌ترین نیروگاه برق‌آبی جهان شناخته شود، بر روی رودخانه یالونگ زانگبو در منطقه مرزی چین و هند ساخته می‌شود؛ رودخانه‌ای که پس از عبور از مرز، در هند با نام «سیانگ» و «برهماپوترا» جریان یافته و منبع حیاتی برای‌میلیون‌ها نفر در هند و حتی فراتر از آن، در بنگلادش محسوب می‌شود.

بر مبنای تحلیل‌های محرمانه‌ای که در اختیار دولت هند قرار گرفته، دهلی نو بیم آن دارد که این ابر سد در فصل خشک قادر باشد تا ۸۵ درصد از جریان آب این رودخانه را کاهش دهد؛ رخدادی که می‌تواند نه تنها امنیت غذایی و معیشتی بیش از ۱۰۰‌میلیون نفر را تهدید کند، بلکه به یک بحران انسانی و زیست‌محیطی در مقیاسی گسترده بدل شود. چنین احتمالی به‌قدری جدی و نگران‌کننده ارزیابی شده که دولت هند، برخلاف سال‌های گذشته که تنها به مطالعات و طرح‌های مقدماتی اکتفا می‌کرد، اکنون تصمیم گرفته با شتابی بی‌سابقه پروژه ساخت بزرگ‌ترین سد تاریخ خود را در ایالت آروناچال پرادش به جریان اندازد.

این طرح که سال‌ها به‌دلیل پیچیدگی‌های مالی، فنی و اجتماعی در مرحله کاغذی باقی مانده بود، حالا به‌عنوان پاسخی مستقیم به اقدام چین مطرح شده و به یکی از اولویت‌های راهبردی دولت نارندرا مودی بدل گشته است. با این حال، اجرای چنین پروژه‌ای کار ساده‌ای نیست؛ چرا که مردمان محلی، به‌ویژه جوامع بومی «آدی»، سال‌هاست با هرگونه ساخت سد در منطقه مخالفت سرسختانه کرده‌اند. آنها نگرانند که ساخت سد، نه‌تنها خانه‌ها و مزارعشان را به زیر آب ببرد، بلکه ریشه‌های فرهنگی و شیوه زندگی سنتی‌شان را نیز نابود کند. خشمی که بارها به اعتراضات گسترده، تخریب تجهیزات دولتی و حتی درگیری با نیروهای امنیتی منجر شده است. با این وجود، تهدید تازه ناشی از اقدامات چین باعث شده که معادله تغییر کند.

مقامات ارشد هندی اکنون سد «آپِر سیانگ» را نه فقط یک پروژه توسعه‌ای، بلکه یک ابزار دفاعی برای تضمین بقا و حفظ کنترل نسبی بر منابع آبی حیاتی می‌دانند. دهلی نو بر این باور است که اگر چین بتواند جریان آب را در فصل‌های بحرانی کنترل یا حتی دستکاری کند، این کشور عملا اهرم فشار بزرگی بر هند و بنگلادش در دست خواهد داشت؛ اهرمی که می‌تواند پیامدهایی بسیار فراتر از حوزه محیط زیست داشته باشد و به ابزاری ژئوپلیتیک در منازعه دیرینه چین و هند بدل شود. به همین دلیل، تصمیم به شتاب‌بخشیدن به این پروژه، در حقیقت تصمیمی استراتژیک در راستای موازنه‌سازی با پکن و جلوگیری از شکل‌گیری یک «جنگ آب» در آینده نزدیک. در این شرایط، منطقه جنوب آسیا با یکی از حساس‌ترین بحران‌های تاریخ معاصر خود روبه‌رو شده است؛ بحرانی که به‌راحتی می‌تواند از یک نزاع فنی و زیست‌محیطی فراتر رفته و به بحرانی سیاسی و حتی امنیتی میان دو قدرت بزرگ آسیایی تبدیل شود.

چین از یک‌سو با تاکید بر منافع توسعه‌ای و تولید برق، از این پروژه به‌عنوان گامی در راستای رشد اقتصادی و کاهش وابستگی به سوخت‌های فسیلی یاد می‌کند؛ اما از سوی دیگر، دهلی نو این اقدام را تهدیدی مستقیم علیه امنیت ملی و بقای‌میلیون‌ها شهروند خود می‌داند. همین دوگانگی سبب شده که ساخت ابر سد تبت، به موضوعی فراتر از یک پروژه عمرانی تبدیل شود و در مرکز توجه محافل بین‌المللی و کارشناسان امنیت آبی قرار گیرد.

براهماپوترا؛ رودخانه‌ای فراتر از آب

رودخانه براهماپوترا، که از کوه‌های تبت سرچشمه می‌گیرد و پس از عبور از شمال‌شرق هند وارد بنگلادش می‌شود، شریان حیاتی‌میلیون‌ها نفر است. این رود نه تنها منبع اصلی آب کشاورزی در مناطق حاصلخیز آسام و بنگلادش به شمار می‌رود، بلکه یکی از مهم‌ترین منابع انرژی برق‌آبی برای منطقه است. تغییر در جریان طبیعی آن، پیامدهایی زنجیره‌ای دارد: کاهش تولید برنج و چای، افت صادرات، افزایش بیکاری، مهاجرت داخلی و حتی احتمال بروز بحران‌های انسانی در بنگلادش که با جمعیتی متراکم به شدت به این رود وابسته است. به همین دلیل، هرگونه اقدام چین در سرچشمه این رودخانه تنها یک پروژه عمرانی تلقی نمی‌شود، بلکه به عنوان یک «ابزار فشار ژئوپلیتیک» دیده می‌شود.

چین؛ مهندسی آب به مثابه مهندسی قدرت

چین طی دو دهه اخیر با اجرای ده‌ها پروژه عظیم سدسازی در تبت و استان‌های غربی، کنترل بخش بزرگی از منابع آب آسیا را در دست گرفته است. موقعیت جغرافیایی ویژه چین، که سرچشمه بسیاری از رودخانه‌های بزرگ آسیا در خاک آن قرار دارد، این کشور را به «بانکدار آب» قاره بدل کرده است. رودهایی چون مکونگ، سالوین، هوانگ‌هه و برهماپوترا، همگی از فلات تبت سرچشمه می‌گیرند. پکن با در اختیار داشتن این منابع، نه تنها نیاز داخلی خود را تامین می‌کند، بلکه به اهرمی برای فشار بر همسایگان نیز دست یافته است. به گفته برخی کارشناسان، «آب برای چین همان جایگاهی را پیدا کرده که نفت برای خاورمیانه داشت.»

برای دهلی نو، سد جدید چین فقط یک چالش زیست‌محیطی نیست، بلکه یک تهدید امنیت ملی است. هند همواره روابطی پرتنش با چین داشته: از جنگ مرزی سال ۱۹۶۲ گرفته تا درگیری‌های مرزی سال‌های اخیر در لداخ. حالا، کنترل جریان آب توسط پکن می‌تواند بعد تازه‌ای به این رقابت اضافه کند. اگر چین در فصل خشک آب را محدود کند، کشاورزی در ایالت‌های شمال شرقی هند فلج خواهد شد. از سوی دیگر، در صورت رهاسازی ناگهانی آب در فصل بارانی، خطر سیلاب‌های ویرانگر به شدت افزایش می‌یابد. این یعنی چین می‌تواند با یک شیر فلزی غول‌پیکر، امنیت غذایی و انسانی هند را تهدید کند.

پاسخ هند به اژدهای زرد

در واکنش به این تهدید، دولت هند تصمیم گرفته پروژه ساخت یک سد عظیم در ایالت آروناچال پرادش را به سرعت اجرایی کند؛ سدی که در صورت تکمیل، بزرگ‌ترین سد تاریخ هند خواهد بود. این پروژه سال‌ها به دلیل اعتراضات مردمی و ملاحظات زیست‌محیطی معلق مانده بود، اما اکنون شرایط تغییر کرده است. دولت هند استدلال می‌کند که این سد می‌تواند نقش «سپر دفاعی» را ایفا کند: هم برای ذخیره آب در فصل خشک و هم برای مهار سیلاب‌های احتمالی ناشی از رهاسازی آب توسط چین. با این حال، این تصمیم با چالش‌های داخلی بزرگی همراه است. مردم محلی نگران از بین رفتن زمین‌های کشاورزی، مهاجرت اجباری و نابودی هویت فرهنگی خود هستند.

به همین دلیل، دولت ناچار است میان امنیت ملی و خواسته‌های مردمی تعادل برقرار کند. نقش آب در معادلات امروز شباهت زیادی به نقش نفت در دهه‌های گذشته دارد. همان‌طور که کنترل منابع نفتی در خاورمیانه بارها به جنگ و تحریم منجر شد، کنترل منابع آبی نیز می‌تواند به تنش‌های جدی میان کشورها دامن بزند. برای مثال، تحریم نفت ایران در سال‌های گذشته نه تنها اقتصاد این کشور را تحت فشار قرار داد، بلکه پیامدهای سیاسی و اجتماعی گسترده‌ای ایجاد کرد. یا در جنگ عراق، تسلط بر منابع نفتی یکی از انگیزه‌های اصلی بود. اکنون، در آسیای قرن بیست‌ویکم، «آب» همان نقشی را ایفا می‌کند که «نفت» در قرن بیستم داشت: ابزاری برای توسعه یا سلاحی برای فشار.

دیپلماسی آب

برخی کارشناسان بر این باورند که بحران آب می‌تواند فرصتی برای همکاری باشد. از دید آنها، چین و هند اگرچه رقیب ژئوپلیتیک هستند، اما هر دو در برابر بحران تغییرات اقلیمی آسیب‌پذیرند. همکاری در زمینه مدیریت مشترک رودخانه‌ها می‌تواند از بروز جنگ آب جلوگیری کند. با این حال، تجربه‌های گذشته نشان داده که منطق رقابت معمولا بر منطق همکاری غلبه دارد. مذاکرات قبلی میان دو کشور برای ایجاد «مکانیسم تبادل اطلاعات هیدرولوژیک» بارها ناکام مانده یا به دلیل تنش‌های مرزی به حالت تعلیق درآمده است. بنابراین، امید به دیپلماسی آب وجود دارد، اما بسیار شکننده و وابسته به تغییر در روابط سیاسی دو کشور است.

بحران آب میان چین و هند فقط یک مسأله دوجانبه نیست؛ بنگلادش، کشوری که در پایین‌دست برهماپوترا قرار دارد، بیش از هر کشور دیگری در معرض خطر است. اقتصاد کشاورزی این کشور به شدت وابسته به آب این رود است و هرگونه کاهش یا تغییر ناگهانی در جریان آن می‌تواند به بحران غذایی و انسانی منجر شود. این وضعیت به‌طور بالقوه هند را نیز تحت فشار قرار می‌دهد، چراکه هرگونه بی‌ثباتی در بنگلادش به موج مهاجرت گسترده به هند منجر خواهد شد. در واقع، یک تصمیم مهندسی در تبت می‌تواند دومینوی بحران‌های اجتماعی و سیاسی را در سراسر جنوب آسیا به حرکت درآورد.

قرن بیست‌ویکم و نبرد برای منابع

قرن بیستم را می‌توان «قرن نفت» نامید؛ جنگ‌ها، اتحادها و تحریم‌های بی‌شماری حول محور طلای سیاه شکل گرفت. اما قرن بیست‌ویکم بیش از هر چیز، «قرن آب» خواهد بود. تغییرات اقلیمی، افزایش جمعیت و رشد اقتصادی فشار بی‌سابقه‌ای بر منابع آبی جهان وارد کرده است. در این میان، کشورهایی که سرچشمه رودخانه‌های بزرگ را در اختیار دارند، به قدرت‌های جدید ژئوپلیتیک بدل می‌شوند.

چین با کنترل سرچشمه‌های حیاتی آسیا، جایگاهی استراتژیک پیدا کرده که نه تنها همسایگانش، بلکه آینده امنیت منطقه را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. هند نیز به خوبی می‌داند که در این بازی بدون داشتن یک استراتژی روشن، به کشوری آسیب‌پذیر بدل خواهد شد. پروژه ابر سد چین در تبت، چیزی فراتر از یک طرح عمرانی است؛ این پروژه بخشی از بازی بزرگ‌تری است که در آن آب به ابزار قدرت بدل شده است.

هند در واکنش به این تهدید، سد آروناچال پرادش را به عنوان سپر دفاعی خود تعریف کرده، اما چالش‌های داخلی و منطقه‌ای همچنان پابرجاست. واقعیت این است که همان‌طور که نفت دهه‌ها سیاست جهانی را شکل داد، آب نیز می‌تواند آینده آسیا را رقم بزند: یا به عنوان زمینه‌ای برای جنگ، یا به مثابه بستری برای همکاری. پرسش اصلی این است که رهبران منطقه کدام مسیر را برخواهند گزید.