چرا حملات اوکراین به زیرساختهای روسیه، شوک قیمتی نمیسازد؟
پارادوکستابآوری بازار نفت

اما واقعیت این روزهای بازار نفت پیچیدهتر است: قیمتها بالا میروند، اما جهشهای بزرگ رخ نمیدهد؛ ریسکهای ژئوپلیتیک شعلهور میشوند، اما ساختار بازار جهانی (با مازاد عرضه پیشِرو و مسیرهای تازه صادرات) شوک را جذب میکند.
تازهترین موج حملات اوکراین به ایستگاه پمپاژ «اونچا» در مسیر خط لوله دروژبا، ترمینال سوخت «اوست-لوگا» و پالایشگاه «نواشاختینسک» یکبار دیگر این «پارادوکس تابآوری» را عیان کرد: بهای برنت و WTI روز دوشنبه ۲۵ ماه اوت و به دنبال حملات اوکراین به زیرساختهای نفتی مسکو بالا رفتند، اما نه آنقدر که از کنترل خارج شوند.
در این مقطع فراتر از روایت کلیشهای «حمله اوکراین ـ جهش قیمت»، آنچه اهمیت دارد این است که جنگ زیرساختها چگونه ریسک بیمه و حق بیمه حمل را افزایش داده، ناوگان سایه را فعالتر کرده، شکافهای درون اتحادیه اروپا را عمیقتر ساخته و حتی روند صلح طراحیشده در واشنگتن را تحتتاثیر قرار داده است؛ و با وجود همه این تحولات، بازار جهانی هنوز با یک شوک تمامعیار فاصله معناداری دارد.
صحنه عملیات: از «اونچا» تا «اوست-لوگا»
اوکراین در هفته استقلال خود دامنه حملات به زیرساختهای انرژی روسیه را گسترش داد: آتشسوزی بزرگ در ترمینال صادراتی «اوست-لوگا» در ساحل بالتیک، تداوم حریق در پالایشگاه «نواشاختینسک» با ظرفیت حدود ۱۰۰ هزار بشکه در روز و تایید حمله به ایستگاه پمپاژ «اونچا» که بهطور مستقیم به مسیر اروپا از طریق دروژبا متصل است.
نتیجه کوتاهمدت روشن بود: قیمتها بالا رفت و نگرانی از اختلال عرضه افزایش یافت. اما این تصویر یک لایه پنهان هم دارد: هر حلقه از زنجیره صادرات روسیه که آسیب ببیند، هزینههای پنهان دیگری را فعال میکند؛ از بیمه و ریسک کشتیرانی تا زمانبندی بارگیری و تغییر مسیر محمولهها. خط لوله «دروژبا» همچنان شاهرگ انتقال نفت روسیه به اروپای مرکزی از جمله مجارستان و اسلواکی است.
حمله به تاسیسات نفتی روسیه دو پیام داشت: نخست، اوکراین میتواند عمق خاک روسیه و حلقههای کلیدی صادرات را هدف بگیرد؛ دوم، هر اختلال در این مسیر، تفاوت در میزان آسیبپذیری کشورهای درون اتحادیه اروپا را برملا میکند. همین چند روز پیش، مجارستان و اسلواکی زنگ خطر کمبود را به صدا درآوردند و از بروکسل تضمین خواستند. در مقابل، آلمان گفت تامین پالایشگاه «شوِدت» مختل نشده است. این ناهمگونی، اجماع سیاستی اروپا را دشوار و حاشیه مانور کییف در «بازی توازن» با اروپا را پیچیدهتر میکند.
چرا بازار «میترسد»، اما قیمت «جهش» نمیکند؟
پاسخ در «انباشت ظرفیت عرضه» و «تنوع مسیرها»ست. طبق تازهترین ارزیابیها، مازاد عرضه در ۲۰۲۵ و ۲۰۲۶ رو به افزایش است؛ آژانس بینالمللی انرژی رشد عرضه جهانی در ۲۰۲۵ را چشمگیر و رشد تقاضا را محدودتر میبیند. وقتی رشد تقاضا کند میشود و تولیدکنندگانِ بیرون از ائتلاف اوپک پلاس (از آمریکا تا برزیل و گویان) میدان میگیرند، «ضربههای مقطعی» به تاسیسات روسیه بهجای ساختن شوک پایدار، بهصورت «پریمیوم ریسک» در قیمتها پخش میشود.
به زبان ساده بازار میترسد، اما ابزارهای جذب شوک هم زیاد شدهاند. اقتصاد جنگ زیرساختها دیگر تنها با شمارش «بشکههای از دسترفته» تعریف نمیشود، بلکه با زنجیرهای از هزینههای افزوده گره خورده است. هر حمله موفق به ترمینال یا پالایشگاه نهتنها نرخهای بیمه جنگ و خطر را افزایش میدهد، بلکه مسیرهای کشتیرانی را وادار به تغییر میکند و زمان از دسترفته بهطور مستقیم در قیمت تمامشده انعکاس مییابد.
در همین حال، ناوگان سایهای که برای دور زدن تحریمها شکل گرفته، با هر موج تازه ریسک، بخشی از ظرفیت خود را موقتا از دسترس خارج میبیند یا مجبور میشود با هزینههای بالاتر فعالیت کند. آتشسوزی در پالایشگاهها، مانند نمونه نواشاختینسک بیشتر از آنکه بر بازار نفت خام اثر بگذارد، حاشیه سود فرآوردهها را تحت فشار قرار میدهد و میتواند بازار گازوئیل و سوختهای میانی را در اروپا و آفریقا دچار بیثباتی کند. در مجموع، این جنگ زیرساختی نوعی «ریسک سیستماتیک محلی» تولید میکند که بازار جهانی به کمک مازاد عرضه آن را مهار میکند، اما هزینه نهایی از جیب بیمهگر، حملونقل و در نهایت مصرفکننده پرداخت میشود.
صلح مهندسیشده آمریکا
واشنگتن در هفتههای اخیر تلاش کرده مسیر گفتوگو میان مسکو و کییف را زنده نگه دارد؛ اما هر بار که دود از یک ترمینال یا ایستگاه پمپاژ بلند میشود، «فضای اعتماد» در میز مذاکره تهیتر میشود. پیام اوکراین روشن است: تا زمانی که انرژی) منبع مالی جنگ روسیه(در معادلات صلح لحاظ نشود، توافق پایدار نیست. در طرف مقابل، کرملین حملات را نشانه نبود تضمین امنیتی میخوانَد و سختتر امتیاز میدهد. بازار هم این کشمکش را با «ریسک ژئوپلیتیکِ ممتد، اما قیمتپذیر» قیمتگذاری میکند: نه صلحِ کامل که پریمیوم را حذف کند، نه جنگِ کنترلناپذیر که بازار را از جا کند.
اروپا در سه سال گذشته سهم انرژی روسیه را بهشدت کم کرده، اما «قطع کامل» هنوز رخ نداده است. واردات نفت و گاز روسیه نسبت به ۲۰۲۱ سقوط کرده، گاز روسیه در سبد واردات اروپا از ۱۵۰میلیارد مترمکعب به زیر ۵۲میلیارد رسید و LNG آمریکا سهم اول را گرفت؛ با این حال، برخی مسیرها (از جمله دروژبا) برای کشورهای محصور در خشکی «حیاتبخش» ماندهاند.
نتیجه، همان شکاف سیاستی معروف است: برخی پایتختها حملات اوکراین را بهعنوان «فشار مشروع» میبینند و برخی دیگر آن را «تهدید امنیت انرژی». این چندپارگی، دستیابی به یک استراتژی واحد برای قیمتگذاری ریسک و طراحی ذخایر راهبردی را سخت میکند.
بنا به گزارش تارنمای tradingeconomics.com و تا لحظه تنظیم این خبر قیمت شاخص برنت به ۶۸ دلار در هر بشکه رسید و نفت WTI حدود ۶۴ دلار در بشکه معامله شد. عامل کمکی بازار، امید به کاهش نرخ بهره در آمریکا و بهبود احساس ریسکپذیری سرمایهگذاران بود؛ پیوندی که نشان میدهد نفت فقط داستان «بشکه» نیست، داستان «رشد جهانی» هم هست. اما دامنه افزایشها همچنان با چتر مازاد عرضه مهار شد و بازار بهجای حرکت هیجانی، «پلهای و محتاط» بالا رفت.
آینده بازار در سه سناریو
سناریوی پایه- پریمیوم پایدار: اگر حملات زیرساختی با همین بسامد ادامه یابد و تخریبهای بزرگمقیاس (از نوع ازکاراندازی طولانی یکهاب عظیم صادراتی) رخ ندهد، بازار در چارچوب مازاد عرضه ۲۰۲۵–۲۰۲۶ ریسک را هضم میکند. قیمتها با پریمیوم ژئوپلیتیک ملایم بالاتر میمانند، اما جهشهای عمودی محدود است.
سناریوی پرریسک- تخریب گرههای صادراتیِ بلندمدت: اگر حملهای منجر به تعطیلی طولانیمدت یک ترمینال کلیدی (مثل اوست-لوگا) یا بخشی از خط لوله دروژبا شده و ظرفیت جایگزین بهموقع فعال نشود، آنگاه «پریمیوم ریسک» میتواند به «شوک عرضه» تبدیل شود، مخصوصا در فرآوردههای میانی (دیزل/جت). در این وضعیت، حاشیه سود فرآوردهها بالا میرود و اروپا مجبور میشود برای زمستان ذخایر بیشتری جمع کند.
سناریوی کاهنده ریسک- گشایش دیپلماتیک با طراحی انرژیمحور: هرگونه پیشرفت واقعی در گفتوگوهای صلح که «انرژی» را در قالب آتشبس زیرساختی، ترتیبات تضمین عرضه یا خطوط قرمز مشترک طرفین وارد متن توافق کند، میتواند پریمیوم را سریعا تخلیه کند. اما نشانههای امروز حاکی از آن است که چنین گشایشی بهسادگی دستیافتنی نیست.
پیام پنهان حملات اوکراین برای بازار چند لایه است؛ پالایشگران اروپایی باید بیش از نفت خام، ریسک فرآورده را جدی بگیرند و با تنوع سبد خوراک، شوکهای پالایشی روسیه را مهار کنند. در سوی دیگر، تجار و کشتیرانی ناچارند بیمه جنگ و مسیرهای جایگزین در بالتیک و دریای سیاه را از پیش قفل کنند، چراکه ناوگان سایه ناپایدار است و هر موج تحریمی یا حادثهای میتواند هزینه حمل را جهش دهد. سیاستگذاران اروپایی باید توجه کنند که کشورهای عضو آسیبپذیری یکسانی ندارند، پس یک راهحل مشترک برای همه جواب نمیدهد و باید ذخایر و قراردادها را بر همین اساس مدیریت کنند.
حتی طراحان صلح هم میدانند بدون پیوست انرژی ( از آتشبس زیرساختی تا رژیمهای نظارتی) هیچ چارچوب سیاسی پایداری دوام ندارد؛ دود یک پالایشگاه میتواند متن یک توافق را به خاکستر بدل کند. با این حال، بازار در برابر شوکسازی مقاوم مانده؛ نه به این دلیل که ریسک کم شده، بلکه به این دلیل که ظرفیت جذب ریسک افزایش یافته: از رشد عرضه جهانی و مسیرهای صادراتی متنوع گرفته تا LNG و تغییر سبد واردات اروپا. این همان پارادوکس امروز است؛ هر حمله پریمیوم را شارژ میکند اما بازار فرو نمیریزد.
اگر این روند ادامه پیدا کند، بازار نفت با «ریسک قابل پیشبینی» روبهرو خواهد بود: قیمتها بالا میرود اما کنترلپذیر است، مگر اینکه یک بخش حیاتی از زیرساختهای نفتی برای مدت طولانی از کار بیفتد یا انرژی بهعنوان موضوع اصلی وارد مذاکرات جنگ و صلح شود؛ در آن صورت، وضعیت بازار دیگر قابل پیشبینی نخواهد بود چرا که یا شوک واقعی رخ خواهد داد یا پریمیوم بهسرعت تخلیه میشود؛ تا اطلاع ثانوی، نفت میان این دو کرانه در حرکت است: جنگ زیرساختها ادامه دارد و بازاری که هنوز نفس کم نیاورده است.