اقتصاددانان و استادان دانشگاه چندی پیش در بیانیهای سخن از ضرورت «تغییر بنیادی در رویکردهای حکمرانی» را مطرح کردند که از آن بهعنوان «وقت تغییر پارادایم» تعبیر شد. نظر به اهمیت تعیینکننده پارادایم حاکم بر حکمرانی، لازم است این مفهوم بهصورت دقیقی مورد بررسی و کنکاش قرار گیرد تا روشن شود وقتی «تغییر بنیادی در رویکردهای حکمرانی» مورد تاکید قرار میگیرد، منظور چیست و چه چیزی باید تغییر کند.
در طول پنج دهه گذشته سیاست کنترل قیمت، سیاستی جداییناپذیر از اقتصاد ایران بوده است. این سیاست شکستخورده بهرغم هزینههای گزافی که به اقتصاد ایران در طول دهههای گذشته تحمیل کرده است، کماکان طرفداران جدی خود را در سطوح مختلف حاکمیتی و جامعه دارد.
در شرایطی که اقتصاد ایران برای چند دهه با تورم بالا، نوسانات تولید و بحرانهای پیدرپی در منابع انرژی و آب دستوپنجه نرم میکند، یکی از عوامل کمتر دیدهشده، اما تاثیرگذار در این وضعیت، «برهمخوردن قیمتهای نسبی» است. ثبات طولانیمدت قیمت حاملهای انرژی در کنار رشد فزاینده سایر قیمتها، منجر به تحریف سیگنالهای قیمتی و بروز ناکارآمدی در تخصیص منابع شده است؛ موضوعی که امروزه خود را در قالب بحرانهایی نظیر کمآبی، خاموشی برق، ناتوانی تولید و وابستگی شدید بنگاهها به تسهیلات بانکی نشان میدهد.
در اقتصاد، آنچه چرخهای سرمایهگذاری و تولید را میچرخاند صرفا پول و ماشینآلات نیست، بلکه «هماهنگی» است؛ هماهنگیمیلیونها تصمیم پراکنده که با اتکا به قواعد نسبتا قابلپیشبینی شکل میگیرند. وقتی این چارچوب قابل پیشبینی درهم میریزد، قیمتها از «سیگنال» به «نویز» تبدیل میشوند و محاسبه اقتصادی امکانناپذیر میشود؛ نکتهای که در ادبیات جدید اقتصاد سیاسی با صراحت مطرح شده است: «آشفتگی سیاستی و عدمقطعیت فقط تیتر خبری نیست؛ محاسبات اقتصادی را مختل و تولید و رفاه را متوقف میکند.»
دو کشور جمهوری اسلامی ایران و چین به ترتیب در سالهای ۱۳۸۴ (۲۰۰۵) و ۲۰۱۵ نسبت به تدوین سند چشمانداز و برنامههای مربوطه اقدام کردند. با توجه به اینکه سال ۱۴۰۴ (۲۰۲۵) سال پایانی سند چشمانداز جمهوری اسلامی ایران و همچنین برنامه ساخت چین است، فرصت مناسبی است که نسبت به ارزیابی میزان تحقق اهداف کلان برنامههای هر دو کشور بررسیهای لازم صورت پذیرد و ریشه کاستیها و چالشها یا رمز موفقیتها و دستاوردها آشکار شود.
ناظران یکی از دلایل عدم موفقیت بازدارندگی ایران در برابر تجاوز اسرائیل و آمریکا را ناکافی بودن قدرت ویرانگری تسلیحات متعارف و حتی فقدان تسلیحات هستهای ایران میدانند. نمیتوان انکار کرد که اگر ایران تسلیحات هستهای میداشت، هرگونه تهاجم نظامی را اگر نه غیرممکن، اما به مراتب دشوارتر میکرد. احتمالا چند کلاهک هستهای ایران تضمین موثری برای جلوگیری از حمله نظامی به ایران نمیبودند و حتی به سبب دفاع بیقید و شرط آمریکا از اسرائیل، این تسلیحات نمیتوانستند بازدارندگی معتبری در برابر اسرائیل ایجاد کنند؛ اما همانطور که هرمان کان، استراتژیست سرشناس آمریکایی در دوران جنگ سرد یادآوری کرده بود، عقلانیت همیشه تضمینشده نیست.
آیا سیاست پولی تورم را کنترل میکند؟ پاسخ صریح و کوتاه این است: خیر! برای حل موثر یک مساله، ابتدا باید ماهیت آن را بهدرستی فهمید. این خود، دستکم نیمی از حل مساله است.
برگزاری همایشها و نمایشگاههای تخصصی، فرصتی مغتنم برای تبادل نظر، به اشتراکگذاری تجربیات و بررسی چالشها و فرصتهای پیش روی صنایع مختلف بهویژه صنعت فولاد، سنگ آهن و فلزات غیرآهنی است.
هفته گذشته یکی از رفقای جوان تماس گرفت و با صدایی گرفته، گفت که قفل بزرگی بر کارگاه کوچکش زده و دیگر قصد تولید ندارد. انگار قلبش را از سینه کنده باشند، از روزهایی گفت که با هزار امید و آرزو کارگاه را راهاندازی کرد، اما حالا زیر بار مشکلات، کمرش خم شده است.
با گذشت حدود یکماه و نیم از توقف جنگ ۱۲روزه میان ایران و اسرائیل، اقتصاد ایران همچنان در انتظار و بهعبارت دقیقتر بلاتکلیفی به سر میبرد. در این فاصله و تحتتاثیر شرایط حاکم بر فضای سیاسی داخلی، منطقهای و بینالمللی، اگرچه برخی شاخصهای اقتصادی همچون بازار سرمایه یا نرخ ارز در ظاهر، هنوز در فرآیند واکنشهای تند و شدید قرار نگرفتهاند، اما نشانههای فراگیر رکود، تعلیق و احتیاط در تصمیمگیری اقتصادی، بهوضوح در تمام سطوح حاکمیتی، نهادی و مردمی اقتصاد ایران احساس میشود.
اهمیت معاهده FATF برای ایران بسیار گسترده است؛ زیرا همزمان که فضای مالی بینالمللی را به روی ایران باز میکند، پنجرهای است که میتواند بخشی از مذاکرات ایران و غرب را در خود جای دهد؛ از آن مهمتر آنکه دعوت به مذاکره، در زمانی صورت میگیرد که دبیر جدید شورای عالی امنیت ملی در ایران منصوب شده است.گروه ویژه اقدام مالی یا FATF یک سازمان بیندولتی است که توسط ۷ کشور صنعتی موسوم به گروه ۷ در سال ۱۹۸۹ به وجود آمد و در پاریس مستقر شد تا وظیفه حفاظت از بازارهای مالی جهان را از طریق تدوین استانداردها و سیاستهای بینالمللی برای مقابله با پولشویی (AML)، تامین مالی تروریسم (CFT) و اخیرا تامین مالی اشاعه سلاحهای کشتار جمعی (PF) را تامین کند.
در جهان اقتصاد سیاسی، پدیدهای قابل تامل مشاهده میشود: اصرار سیاستمداران، مقامات ارشد دولتی و اجرایی و حتی بخشهایی از جامعه بر حفظ یک شرایط اقتصادی خارج از تعادل بهضرر منافع بلندمدت، منابع طبیعی و نسلهای آتی. این اصرار، اغلب با هزینههای مستقیم و غیرمستقیم فراوان همراه است که بر اقتصاد و جامعه تحمیل میشود.
اقتصاد ایران سالهاست که در چنگال رکود تورمی گرفتار شده است؛ هیولایی دوسر که تورم افسارگسیخته را با رشد اقتصادی ناچیز یا منفی درهم میآمیزد و زندگی میلیونها ایرانی را زیر فشار خرد میکند. کاهش قدرت خرید، افزایش بیکاری و تضعیف تولید، تنها بخشی از پیامدهای این بحران هستند که چشمانداز آینده را تیره کرده است.
۱. نظریه تلنگر (Nudge Theory) در اقتصاد رفتاری، رویکردی در حوزه طراحی سیاستها، تصمیمگیری و رفتارسازی است که توسط ریچارد تالر و کاس سانستین در کتاب تلنگر: راهنمایی هوشمندانه برای تغییر رفتار ارائه شد. این نظریه بر این باور استوار است که تغییر محیط پیرامون افراد میتواند بدون الزام، اجبار یا محدودیت، رفتارهای آنها را به سمت گزینههای بهتر و مطلوبتر هدایت کند. خاصیت تلنگر آن است که بعد از وقوع آن، درجه هوشیاری و درک حضور فرد در واقعیات افزایش و رویکردها در عمل از سطح آرمان، در حد شرایط زمان و مکان، نزول میکند.
توافق صلح اخیر میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان که با میانجیگری و نظارت مستقیم دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، به امضا رسید، رویدادی است که فراتر از یک آتشبس یا تفاهمنامه سیاسی دوجانبه معنا پیدا میکند. این توافق که پس از ۳۵سال مناقشه، دو جنگ خونین و دهها دور مذاکره نافرجام حاصل شده، نشاندهنده تغییر معادله قدرت در قفقاز جنوبی و بازآرایی نقش بازیگران سنتی و جدید در این منطقه حساس است.
این روزها هر کس را که میبینیم، بیدرنگ میپرسد: آینده چه خواهد شد؟ به کدام سو میرویم؟ و در این شرایط چه باید کرد؟ آنها که دستی در اقتصاد دارند، هر روز در کوچه و خیابان با انبوهی از این پرسشها روبهرو میشوند؛ اما حقیقت این است که پاسخ روشنی برای این سوالها وجود ندارد. فضای کشور غرق در ابهام است و نااطمینانی، مانند مه غلیظ، تصمیمگیری را در همه سطوح ناممکن کرده است. در سطح فردی، مردم با پرسشهای بیپاسخ دستوپنجه نرم میکنند و در سطح تصمیمگیریهای کلان نیز نوعی «بیتصمیمی» حاکم است.
در باب مفید بودن یا نبودن حذف چهار صفر از پول ملی، بسیار گفتهاند. صفی از اقتصاددانان، استادان دانشگاه و کارشناسان بانکی هشدار دادهاند که این اقدام، در شرایط اقتصادی کنونی کشور، نه ضرورتی دارد، نه اولویتی. بارها گفتهاند که این تصمیم نه تورم را مهار میکند، نه ارزش پول ملی را واقعیتر میسازد و نه حتی نقش جدی در کاهش هزینههای حسابداری دارد. اما ظاهرا این هشدارها، با وجود تکرار مستند و مودبانهشان، گوش شنوایی در میان تصمیمگیران نیافته است. مصمم هستند که این مسیر را تا انتها بروند. بسیار خب. اگر اراده کردهاند، بگذار چنین کنند.
برخی گمانهزنیها حاکی از آن است که احتمال شروع دور جدید مذاکرات ایران و آمریکا در روزهای آینده وجود دارد. اولین دور مذاکرات ایران و آمریکا بعد از حمله اسرائیل به ایران در حالی ممکن است صورت گیرد که آمریکا از شرایط خود عقبنشینی نکرده و ایران هم اعلام کرده است که غنیسازی در خاک خود را بهعنوان خط قرمز تعریف میکند و حاضر به مذاکره درباره موضوعات موشکی و منطقه نیست.
بانکهای مرکزی بر آن هستند تا با کنترل تورم از سربرآوردن صفرهای بیشتر روی اسکناسهای خود جلوگیری کنند. البته بهطور دقیق مساله صفرهای روی اسکناسها نیست، مشکل صفرهای ارقام معاملات روزانه است که اگر این بود، بانک مرکزی با عدم انتشار اسکناسهای بزرگ در سالهای اخیر، از این فقره دوری گزیده بود؛ البته به هزینه از بین رفتن نقش اسکناس در معاملات روزانه. اولویت مهم، خشکاندن علت ایجاد صفرها در ارقام معاملات روزانه است و بعد بهره بردن از ثمره آن با تعریف واحد پولی جدید.
سرزمینمان روزهای سختی را پشت سر میگذارد و بخش اصلی این سختی پیامد نوع نگاه به تخصیص منابع طی یک دوره طولانی است. درحالیکه سیاسیون به دنبال آن هستند تا از هر دشواری اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی رقبای خود را تخریب کنند و آیندهای برای خود دست و پا کنند؛ پدیدهای که از زمانهابیل و قابیل برقرار بوده و برقرار خواهد بود. ضرورت دارد اصحاب علم اقتصاد بیعلاقه به جنگ و دعوای سیاسی به تبیین مسائل اقتصادی با عینک علم اقتصاد بپردازند و یادآوری کنند که چگونه مشکلات انباشتهشده و تبدیل به چالش و ابرچالش و سوپر ابرچالش و از این قبیل اسامی شدهاند و چگونه باید نوع نگاه به تخصیص منابع تغییر کند تا فقط بخشی از کژیهای اقتصاد کاسته شود و ادامه حیات در این سرزمین را ممکن سازد.
سفر رئیسجمهور به اسلامآباد در بزنگاههای حساس منطقهای و بینالمللی و در هنگامهای که دو کشور در ماههای اخیر درگیر جنگ بودهاند، از اهمیت ویژهای برخوردار است. بیتردید این سفر در جهت تقویت دیپلماسی همسایگی و محملی برای تعمیق روابط دوجانبه است. با اینهمه، گمانههای متعددی در باب چرایی اهمیت این سفر مطرح است که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
رشد اقتصادی سال گذشته طبق اعلام مراجع حدود ۳درصد بوده است. در یک افق زمانی طولانیتر، از ابتدای دهه۹۰ تاکنون، متوسط رشد اقتصادی کشور کمتر از ۲درصد بوده که ناگفته پیداست عملکرد رشد فاصله بسیاری با اهداف تعیینشده در برنامههای توسعه دارد.
آب در ایران فقط «منبع طبیعی» نیست؛ روایتی سیاسی، فرهنگی و تاریخی است که هر نسل و هر سیستم حکمرانی، معنای تازهای به آن داده است. بحران امروز آب، بیش از آنکه صرفا کمی و ناشی از کاهش بارش باشد، محصول تداخل روایتها و نبود یک زبان مشترک برای حکمرانی آب است: از روایت آب محلی متکی بر عرف و همیاری، تا روایت آب دولتی برای توسعه و نهایتا روایت آب حکومتی برای خودکفایی و امنیت غذایی. این تقابل روایتها، بر قانونگذاری، سیاستگذاری و حتی زبان عمومی درباره آب سایه انداخته است.
اگر بهترین و کارآترین قوانین تهیه و تدوین شوند، اما نهاد قانونگذار مهر تصویب بر آنها نزند؛ اگر شایستهترین و خلاقترین نیروها آموزش ببینند و تربیت شوند، اما نهاد گزینش آنها را تایید صلاحیت نکند و اگر تیم فوتبالی با بازیکنان سرآمد، به استثنای خط دفاعی ضعیف، گرد هم آورده شوند، در هر یک از این موارد نتیجه و برآیند کلی چه خواهد بود؟ جمله قدیمی «قدرت یک زنجیر به اندازه ضعیفترین حلقه آن است» را همه شنیدهایم یعنی قدرت یا عملکرد کلی یک سیستم، گروه یا ساختار را ضعیفترین جزء آن تعیین میکند.
«توسعه شهری تهران دارد به جایی میرسد که من اینجا اعلام خطر میکنم! اگر این توسعه همینطور ادامه پیدا کند، بالمآل جیرهبندی آب، جیرهبندی برق و سایر مسائل و تبعات اجتماعی دیگر گریبانگیر ما خواهد بود.» این سخنان و انذارهای گوشآشنا مربوط به دیروز و چند سال اخیر نیست، بلکه هشداری جدی است که ۵۴سال پیش (اوایل سال ۱۳۵۰) نخستوزیر وقت (امیرعباس هویدا) در مجلس سنا، آن هم در زمانی که میزان جمعیت تهران حدود یکسوم جمعیت فعلی و میزان بارش باران چهاربرابر میزان فعلی بود، مطرح میکرد.
تهران در طول تاریخ خود با مساله کمآبی بیگانه نیست. تا پیش از روزگار معاصر و ساختن سدها و لولهکشی آب، شهر برای تامین آب آشامیدنی خود اتکا به قناتها و آب انبارها داشت.
به طور تاریخی «آب» در فلات ایران بهعنوان اصلیترین عنصر تمدنی از دیرباز نزد ایرانیان واجد اهمیت خاص بوده است. آناهیتا، فرشته نگهبان آب، الههای ساخته ذهن ایرانی در صیانت از منابع آب تلقی میشده و آب در هویت هنری، فرهنگی و معماری ایران صاحب نقش و جایگاه رفیعی بوده است.
سه کشور اروپایی و ایران در حالی به میز مذاکرات در استانبول بازگشتند که هر کدام دلایل خاص خود را برای آغاز مذاکرات دارند. ایران نگران تشدید تنش است و از همین رو ترجیح میدهد که همچنان مسیر مذاکره با غرب باز بماند. از نظر ایران، اروپا میتواند تسهیلکننده توافق بین ایران و آمریکا باشد. از طرف دیگر این مذاکرات نشان میدهد که ایران برخلاف چند ماه گذشته نقش اروپا را در مذاکرات جدی گرفته است.
یکی از اساسیترین چالشهای حکمرانی در ایران، عدم تمایز روشن میان مسائل دائمی حاکمیتی و مسائل متغیر سیاست عمومی است. هرچند امنیت، دادرسی، قانونگذاری، سیاست خارجی و دیپلماسی، از جمله وظایف ذاتی و همیشگی دولتهای مدرن محسوب میشوند و باید در هر دورهای با جدیت دنبال شوند، اما آنچه در یک نظام سیاستگذاری کارآمد اهمیت دارد، تفکیک حوزههای حاکمیتی از حوزههای خدمات عمومی و سپس، تعیین اولویتهای واقعی جامعه در سیاست عمومی است.
ترامپ برهمزننده قوانین عرفی و نهادهای مدنی است. در همین چند ماه، وی با اتکا به استثنائات قانونی و با دستاویز قرار دادن شرایط «اضطراری» هر آنچه را که خواسته از وضع تعرفهها تا اخراج مهاجران بعضا قانونی بدون رای کنگره اجرا کرده است. برای او فرقی ندارد تا آزادی مشروع یک مهاجر را زیر پا لگد کند یا نهادهای مدنی چون دانشگاهها را تحت سیطره و فشار منویات خود درآورد. چنانکه در نتیجه آن امسال ثبتنام آمریکاییان در دانشگاههای بریتانیایی رکورد شکست و آنان را روانه آن سوی اقیانوس اطلس کرد؛ نشانهای از ترک برداشتن جایگاه آمریکا.