بدون تبعیض نگاه کنیم

بنابراین ما نه در پراکندگی رسانه و نه در بحث توزیع، توازن و تناسبی را شاهد نیستیم و اهمیت این نکته وقتی جدی‌تر می‌شود که بدانیم رسانه‌ دولتی یا وابسته وقتی به‌راحتی از امکانات و شرایط متفاوت‌تری در قیاس با رسانه‌های مستقل بهره‌مند می‌شود، طبعا نیازی به جذب مخاطب بیشتر یا جذب آگهی و تبلیغات بیشتر احساس نمی‌کند.

نتیجه چنین می‌شود که نگاه رسانه‌های وابسته و در راس این هرم، سازمان صداوسیما متوجه تمام جامعه نیست و صرفا بخشی از جامعه را به‌عنوان مخاطب برای خود انتخاب می‌کند. در این میان، چنین رسانه‌ای خود را مجاب نمی‌کند که بخواهد مثلا در انجام وظایف رسانه‌ای موجودیت خود را به جامعه یا مردم ثابت کند. در واقع این دسته از رسانه‌ها، بیش از آنکه رسانه باشند، دستگاه تبلیغاتی هستند؛ در واقع این دسته از رسانه‌ها بیش از آنکه بخواهند با مردم صحبت کنند و آنان را مخاطب خودشان قرار دهند، حرف و کلام تولیدشده در سازمان را برای بخشی از حاکمیت یا دولت منتشر می‌کنند.

این در حالی است که در طرف مقابل، شرایط برای رسانه‌های مستقل کاملا متفاوت است. قانون مطبوعات و قانون اساسی، یک ظرفیت و امکان برای فعالیت آزادانه رسانه‌ها لحاظ کردند؛ اما این دسته از رسانه‌های مستقل از مواهب قانونی برخوردار نیستند و اگر فرصتی هم مهیا شود، فرصت فعالیت آزادانه طبعا نصیب رسانه‌های دولتی و وابسته می‌شود.

علاوه بر این، رسانه‌های خصوصی یا مستقل از حیث تعداد بسیار محدود و نحیف هستند؛ بنابراین عملا قدرت مانور کمتری در مقایسه با رسانه‌های دولتی یا وابسته دارند. به جز همه این موارد، رسانه‌های مستقل مشکلات عدیده اقتصادی و معیشتی دارند و همواره بقای خود را در خطر می‌بینند. بدیهی است که ادامه این روند موجب محدودیت کیفی و کمی رسانه‌های مستقل یا خصوصی می‌شود.

به واسطه رشد تکنولوژی و گستردگی جریان گردش اطلاعات که خود معلول پدیداری شبکه‌های اجتماعی و انواع سوشال مدیا در یک دهه اخیر است، نحوه عملکرد رسانه‌ها نیز تغییر کرده است. این امر زمانی تشدید شد که مردم نیز اقبال خوبی به این شبکه‌های اجتماعی نشان دادند. بخشی از این استقبال به نحوه عملکرد رسانه‌ها و بخشی نیز به ذات و ماهیت شبکه‌های اجتماعی مربوط می‌شود.

تصور کنید در محله شما اتفاقی مانند آتش‌سوزی، تصادف یا هر رخداد دیگری به وقوع می‌پیوندد؛ در چنین شرایطی اهالی محل بسیار زودتر از رسانه‌های رسمی کشور، اطلاع پیدا می‌کنند. اهالی با توجه به دسترسی که به شبکه‌های اجتماعی دارند، آن اتفاق را به دوستان خود اطلاع‌رسانی می‌کنند. این در حالی است که حداقل چندین و چند ساعت زمان می‌برد که همان خبر از رسانه‌های رسمی کشور منتشر شود. بنابراین یکی از برتری‌های شبکه‌های اجتماعی دقیقا همین سرعت جابه‌جایی خبر و اطلاعات است.

بحث بعدی که اتفاقا در دوران جنگ نیز بارها مورد بحث قرار گرفت، این بود که رسانه‌های داخلی باید مرجعیت خبر را در دست بگیرند و مردم را به جای پیگیری رسانه‌های خارجی به رسانه‌های داخلی تشویق کنیم. ولی واقعیت این است که اجرای یک رفتار سلیقه‌گونه در بحث انتشار خبر و رسانه، باعث شده گروهی از مردم ترجیح دهند که برخی موضوعات را در رسانه‌های خارجی دنبال کنند که دسترسی بهتری به منابع خارجی خبر مثلا جنگ بین دو کشور خارجی یا یک بلای طبیعی خارجی دارند.

بنابراین درباره ارجاع مردم به شبکه‌های اجتماعی یا رسانه‌های خارجی یک سری دلایل وجود دارند که خارج از توان جریان رسانه‌های داخلی است. اینکه مثلا در یک کشور خارجی یک سیل رخ داده باشد، طبعا، آن رسانه خارجی توانایی بهتری در انتشار اخبار دارد و یا در ساعات ابتدایی یک حادثه در محلات یا مناطق شهری، قطعا شبکه‌های اجتماعی سرعت بالاتری در انتشار اخبار دارند.

اما در بخش دیگری از مسائل به نظر می‌رسد ما تماما از ظرفیت و توانایی رسانه‌های داخلی غافل شدیم و تا زمانی که اراده و عزم جدی برای حل این مسائل وجود نداشته باشد، قطعا ما شاهد تکرار یا تشدید این موانع و مشکلات هستیم که بخش عمده‌ای از این مشکلات به موضوعات اقتصادی و معیشتی رسانه‌ها مربوط می‌شود و بخش دیگر این مساله مربوط به آزادی انتشار و بیان اطلاعات است.

رسانه‌های مستقل و خصوصی برای ادامه حیات خودشان باید به یک سطح سوددهی و درآمدزایی برسند تا بتوانند ضمن اداره امور خودشان، رفته‌رفته یک سری از تعاریف را برای رشد و گسترش خودشان برنامه‌ریزی کنند. این در حالی است که ما طی سالیان گذشته مدام شاهد کوچک‌ و کوچک‌تر شدن تحریریه‌ها بودیم و رفته‌رفته یک تنزل انتشار اخبار و اطلاعات را از سوی رسانه‌های غیردولتی تجربه کردیم. 

امروز دایره رسانه‌های مستقل آنچنان محدود شده که کمتر صدای آنان در جامعه شنیده می‌شود. در این میان اگر یک رسانه خصوصی توانسته همچنان شرایط خودش را حفظ کند، احتمالا  یک سری وابستگی‌ها نسبت به سازمان یا نهاد یا حزبی برای خودش تعریف کرده است، مگر رسانه‌های انگشت‌شمار و بسیار محدودی که همچنان به صورت مستقل راه خودشان را ادامه می‌دهند.

البته وابستگی رسانه لزوما معنای بدی ندارد، کما اینکه در عرصه جهانی نیز خیلی از رسانه‌های معتبر مشخصا وابستگی‌هایی دارند ولی شکل حرفه‌ای این وابستگی آنجایی حفظ می‌شود که آن رسانه ضمن حفظ وابستگی، رفتار حرفه‌ای خودش را حفظ کرده و در نهایت از طریق اعتبار حرفه‌ای و رسانه‌ای خودش در جهت منافع حامی یا حامیانش گام بردارد. اتفاقی که مثلا در رسانه «الجزیره» رخ داده و این رسانه از طریق اعتباری که در جهان عرب کسب کرده به سمت منافع قطر  عمل می‌کند.

اما چاره کار چیست؟ آیا رسانه‌های داخلی صرفا باید به همین یارانه‌ها و سوبسید‌ها دلخوش باشند؟ شاید بهتر باشند، رسانه‌ها یک بازنگری دوباره در قوانین دنبال کنند. اگر قانون آزادی انتشار اطلاعات یا همین طور رعایت حقوق رسانه‌ها چه در بحث اقتصادی و چه در بحث‌های قانونی رعایت شود، بسیاری از مشکلاتی که همین امروز گریبان رسانه‌ها را گرفته، حل می‌شوند. وزارت ارشاد باید متوجه تبعیض‌هایی که بین رسانه‌ها وجود دارد بشود و در جهت رفع این تبعیض‌ها و سلیقه‌ها عمل کند. مشخصا ایجاد یک فضای رقابتی آزاد بین رسانه‌ها تحت چارچوب قانون می‌تواند حلال بسیاری از همین مسائل باشد.

* هیات علمی دانشکده ارتباطات علامه‌ طباطبایی