صنعت شکننده  و ناپایدار

بخش بزرگی از رسانه‌های ایران هنوز با منطق سنتی اداره می‌شوند. آنها فاقد مدل تولید و توزیع محتوای هیبریدی و چندکاناله هستند و نمی‌توانند تجربه‌ای یکپارچه برای مخاطب بسازند. درحالی‌که رسانه‌های جهانی سال‌هاست محتوای چاپی، دیجیتال، ویدئویی و شبکه‌های اجتماعی را در یک چرخه منسجم ارائه می‌کنند، رسانه‌های داخلی نتوانسته‌اند مخاطب وفادار چاپی خود را به فضای آنلاین بکشانند. ضعف در استفاده از داده و تحلیل رفتار مخاطب نیز باعث شده در رقابت با پلتفرم‌های دیجیتال همواره دست پایین داشته باشند. 

در کنار این ضعف‌ها، بازار رسانه در ایران یک بازار طبیعی و رقابتی نیست. نهادهای حاکمیتی و شرکت‌های خصولتی رسانه‌هایی راه‌اندازی می‌کنند که به‌دنبال بازگشت سرمایه نیستند، بلکه اهداف سیاسی و تبلیغاتی دارند. این بازیگران، با تکیه بر منابع مالی بیرون از منطق بازار، قواعد رقابت را بر هم زده‌اند و رسانه‌های مستقل را در شرایط نابرابر قرار داده‌اند.

یکی دیگر از ستون‌های اصلی درآمد مطبوعات، صفحات آگهی‌های طبقه‌بندی‌شده، با ظهور پلتفرم‌هایی مانند دیوار فرو ریخته است. روزنامه‌هایی چون همشهری، ایران و جام‌جم بخش بزرگی از منابع مالی خود را از دست داده‌اند و این ضربه‌ای بود که بنیان اقتصادی مطبوعات را متزلزل کرد.

تحول دیگری که معادله را تغییر داده، رسانه‌داری کسب‌وکارهای نوپدید است. برندهای بزرگ خود به بازیگر رسانه‌ای تبدیل شده‌اند. این شرکت‌ها یا رسانه‌های اختصاصی و تجاری خود را ساخته‌اند (یا خریده‌اند)، یا با تکیه بر دسترسی مستقیم به مخاطب، بودجه‌های تبلیغاتی را درون اکوسیستم خود هزینه می‌کنند. نتیجه آن است که بخش قابل‌توجهی از پول تبلیغات، به‌جای ورود به رسانه‌های مستقل، در شبکه‌های اختصاصی این کسب‌وکارها مصرف می‌شود.

از سوی دیگر، در نبود رگولاتوری کارآمد در فضای دیجیتال، اگریگیتورها و پلتفرم‌های مجازی محتوای رسانه‌ها را بازبسته‌بندی کرده و مستقیما به آگهی‌دهندگان می‌فروشند. در چنین چرخه‌ای، ارزش اقتصادی محتوا از تولیدکننده اصلی گرفته شده و به واسطه‌ها منتقل می‌شود، بدون اینکه رسانه‌ها از این فرآیند بهره ببرند. عملکرد اگریگیتورها - که مبتنی بر شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌های موبایلی هستند - عملا باعث گسست میان مخاطبان و رسانه‌های سنتی شده است؛ جدا از اینکه میان محتوای خبری و محتواهای تبلیغاتی و کمپینی هم مرزها را از میان برداشته است و همه خبرهایی که به‌ظاهر رایگان به دست مخاطب می‌رسد قبلا اسپانسری هزینه‌اش را پرداخت کرده است.

همه این عوامل در حالی رخ می‌دهد که رسانه‌های ایران با محدودیت‌های محتوایی نیز روبه‌رو هستند. نظام‌های کنترلی و سیاست‌های تعیین دستورکار عملا آنها را از رسانه‌های غیررسمی عقب انداخته است. خودسانسوری روزنامه‌نگاران، خلاقیت و تنوع محتوایی را کاهش داده و موجب شده مخاطب به روایت‌های تازه و متفاوت شبکه‌های اجتماعی یا رسانه‌های برون‌مرزی جذب شود.

در مجموع، اقتصاد رسانه در ایران به‌دلیل ترکیبی از ضعف‌های درونی، ساختارهای بیرونی و محدودیت‌های سیاسی، شکننده و ناپایدار باقی مانده است. عبور از این وضعیت تنها در صورتی ممکن خواهد بود که مدیریت رسانه‌ها به سمت مدل‌های نوین و داده‌محور حرکت کند و سیاستگذاری کلان نیز زمینه رقابت سالم و رگولاتوری هوشمند را فراهم آورد. از همه اینها مهم‌تر زنجیرهای دولتی از نظام مجوز تا مداخله در قالب آگهی‌های دولتی و رایانه مستقیم از پای رسانه‌ها برداشته شود. رسانه‌هایی که با منابع مالی عمومی منتشر می‌شوند بساطشان محدود شود و فرصت تنفس در شرایط طبیعی به پیکر نیمه‌جان اکوسیستم رسانه‌ای کشور داده شود.

* پژوهشگر ارتباطات و رسانه