انرژی برای روسیه نهتنها منبع اصلی درآمد ارزی بلکه ابزاری برای حفظ نفوذ ژئوپلیتیک در اروپاست
پاشنه آشیل مسکو زیر آتش

این حمله نهتنها اقتصاد شکننده روسیه را هدف گرفته بلکه بهطور مستقیم بر روند صلحی که ایالات متحده در ماههای اخیر میان مسکو و کییف دنبال کرده، سایه انداخته است. واقعیت آن است که انرژی همچنان پاشنهآشیل روسیه در جنگ طولانی اوکراین باقی مانده و هرگونه اختلال در صادرات نفت میتواند بر همپیمانیهای ژئوپلیتیک، توازن اقتصادی و حتی موقعیت مذاکرات صلح تاثیر بگذارد.
به بیان دیگر، حملات اخیر نشان دادهاند که خطوط لوله روسیه صرفا یک زیرساخت اقتصادی نیستند بلکه به مثابه ابزار فشار در میدان دیپلماسی و جنگ روانی نیز عمل میکنند. آمریکا که تلاش دارد در آلاسکا، ژنو و دیگر پایتختها چارچوبی برای گفتوگوهای صلح ترسیم کند، اکنون با واقعیتی مواجه است که هر حمله به شریانهای انرژی میتواند فضای مذاکرات را به سمت بیاعتمادی و تقابل بیشتر سوق دهد. اوکراین با هدف قرار دادن خط لوله «دروژبا» قصد دارد به واشنگتن و مسکو بفهماند که تا زمانی که نقش حیاتی انرژی بهعنوان یک ابزار استراتژیک در جنگ مورد توجه قرار نگیرد، هیچ توافق صلحی پایدار نخواهد بود. انرژی برای روسیه نهتنها منبع اصلی درآمد ارزی و تامین بودجه جنگی است، بلکه وسیلهای برای حفظ نفوذ ژئوپلیتیک در اروپا محسوب میشود.
در مقابل، اوکراین با حمله به زیرساختهای انرژی روسیه نشان داده که میتواند این نقطهضعف را به سلاحی کارآمد تبدیل کند. بنابراین اگر مذاکرات صلح تنها بر مبنای تحولات میدانی یا سیاسی پیش برود و نقش تعیینکننده انرژی در آن نادیده گرفته شود، توافق بهدستآمده روی زمینی لرزان بنا خواهد شد و در نخستین بحران یا حمله دوباره، احتمال فروپاشی آن بسیار بالاست.
اقتصاد روسیه زیر فشار
اقتصاد روسیه که پس از تحریمهای گسترده غرب با کاهش شدید درآمدهای نفتی و گازی روبهرو شده، بیش از هر زمان دیگری به صادرات از مسیرهایی مانند «دروژبا» وابسته است. خط لوله «دروژبا» که بهمعنای «دوستی» است، بزرگترین خط لوله نفتی جهان محسوب میشود و از دوران شوروی برای انتقال نفت روسیه به اروپای مرکزی و شرقی ساخته شده است. هرچند اتحادیه اروپا پس از جنگ ۲۰۲۲ کوشید وابستگی خود را کاهش دهد، کشورهایی مانند مجارستان و اسلواکی همچنان نفت روسیه را ستون اصلی امنیت انرژی خود میدانند.
در چنین شرایطی، هر حملهای که انتقال نفت را مختل کند، مستقیما به درآمد ارزی روسیه لطمه میزند. کارشناسان اقتصادی برآورد میکنند توقف چندروزه صادرات از ایستگاه پمپاژ «یونچا» در منطقه بریانسک روسیه میتواندمیلیونها دلار زیان روزانه برای مسکو به همراه داشته باشد؛ زیانی که در شرایط جنگی و هزینههای سنگین نظامی بهطور مضاعف فشار بر بودجه روسیه را افزایش میدهد.
افزون بر آن، کاهش موقت عرضه در بازارهای منطقهای میتواند قیمت نفت را دستخوش نوسان کند؛ نوسانی که اگرچه ممکن است به سود کوتاهمدت مسکو از محل افزایش قیمت تمام شود، اما در بلندمدت به تضعیف اعتماد خریداران و تسریع روند تنوعبخشی اروپا به منابع انرژی میانجامد. بدین ترتیب، هر حمله موفق اوکراین به تاسیسات نفتی نهتنها به تراز تجاری روسیه آسیب میزند، بلکه جایگاه ژئوپلیتیک کرملین را در معادلات انرژی جهانی نیز متزلزلتر میسازد.
اوکراین و تغییر راهبرد حملات
حمله اخیر نشان میدهد اوکراین بهطور سیستماتیک راهبرد خود را به سمت زیرساختهای انرژی روسیه تغییر داده است. اگر در سالهای نخست جنگ تمرکز بر جبهههای نظامی و آزادسازی سرزمینها بود، اکنون کییف بهخوبی دریافته که تضعیف اقتصادی روسیه میتواند کارآمدتر از درگیریهای فرسایشی عمل کند. حمله به «یونچا» را باید بخشی از این سیاست دانست؛ اقدامی که نهتنها روسیه را از درآمدهای نفتی محروم میکند، بلکه روابط کرملین با کشورهای مصرفکننده در اروپا را نیز پیچیدهتر میسازد.
این حملات پیام روشنی دارند: اوکراین قادر است شریانهای حیاتی انرژی روسیه را در عمق خاک این کشور هدف بگیرد و اقتصاد جنگی مسکو را متزلزل کند. افزون بر این، تغییر میدان نبرد از خاکریزها و جبهههای زمینی به زیرساختهای استراتژیک باعث میشود روسیه با هزینههای چندلایه مواجه شود؛ هزینههایی که شامل بازسازی تاسیسات تخریبشده، بیمهگذاریهای سنگینتر، افزایش هزینه حملونقل و حتی احتمال خروج تدریجی برخی مشتریان اروپایی از قراردادهای بلندمدت است.
کییف با چنین رویکردی عملا جنگ را از سطح نظامی به سطح اقتصادی-دیپلماتیک ارتقا داده و نشان داده که میتواند بازیگری فعال در تعیین روندهای ژئوپلیتیک باشد. همین امر باعث شده بسیاری از تحلیلگران غربی این حملات را «فشار هوشمند» بنامند؛ فشاری که نهتنها ظرفیتهای اقتصادی روسیه را تضعیف میکند، بلکه ذهنیت شرکای کرملین را نیز نسبت به امنیت انرژی روسیه دستخوش تردید میسازد.
سایه بر روند صلح آمریکایی
یکی از مهمترین ابعاد این حمله، تاثیر آن بر روند صلحی است که آمریکا بهطور فعالانه میان روسیه و اوکراین پیگیری میکند. تنها چند روز پیش از دیدار برنامهریزیشده میان ولادیمیر پوتین و دونالد ترامپ در آلاسکا، اوکراین دست به حملهای زد که پیام سیاسی آشکاری در بر دارد. چنین اقداماتی میتواند بهعنوان تلاشی برای تغییر موازنه در میز مذاکره تفسیر شود؛ زیرا کییف میخواهد نشان دهد که حتی در آستانه مذاکرات نیز ابزار فشار قدرتمندی در اختیار دارد. از سوی دیگر، کرملین این حمله را نشانهای از نبود تضمین امنیتی در جریان مذاکرات میداند و احتمالا در برابر هرگونه امتیاز دهی بیشتر مقاومت خواهد کرد.
همین دوگانگی میتواند فضای مذاکرات را به شدت شکننده کند؛ چرا که هرچند واشنگتن به دنبال تثبیت صلحی حداقلی است، اما حملات اخیر نشان میدهد طرفین هنوز جنگ را ابزار اصلی تعیین معادلات میدانند. در عمل، این وضعیت ممکن است باعث شود مذاکرات بهجای حرکت به سمت توافق، به محلی برای جنگ روانی و نمایش قدرت تبدیل شود. در همین حال، برخی دیپلماتها هشدار میدهند که تکرار چنین حملاتی، نهتنها اعتماد روسیه به روند صلح را تضعیف خواهد کرد، بلکه بهانهای برای مسکو فراهم میآورد تا شروط سختتری روی میز بگذارد و عملا ابتکار عمل آمریکا در طراحی صلح را به حاشیه براند.
پیچیدگی معادلات اروپا
گرچه مقامات مجارستان و اسلواکی از اختلال در تامین نفت ابراز نگرانی کردهاند، اما این کشورها نیز ناخواسته در میانه بازی بزرگتری قرار گرفتهاند. اروپا از یک سو تلاش دارد وابستگی خود به نفت و گاز روسیه را کاهش دهد و از سوی دیگر همچنان به مسیرهای سنتی متکی است. حمله اخیر بار دیگر نشان داد که امنیت انرژی اروپا نهتنها در گرو تصمیمات سیاسی بروکسل، بلکه تحتتاثیر مستقیم میدان جنگ اوکراین نیز قرار دارد. همین مساله میتواند اختلافات داخلی اتحادیه اروپا را در قبال سیاست انرژی و تحریمها تشدید کند.
پیامدهای بلندمدت
بازار جهانی انرژی نیز از چنین حملاتی مصون نمیماند. هر اختلال در عرضه نفت روسیه (بهویژه از مسیرهای قدیمی و پرظرفیت) نگرانیها درباره کمبود عرضه را افزایش میدهد. گرچه تا این لحظه آلمان و قزاقستان اعلام کردهاند جریان نفت به سمت پالایشگاههایشان بدون مشکل ادامه دارد، اما تداوم حملات میتواند شوکهای قیمتی جدیدی به بازار وارد کند. چنین تحولی برای ایالات متحده نیز دردسرساز خواهد بود؛ زیرا همزمان با تلاش برای مهندسی صلح، باید از ثبات بازار جهانی نفت نیز دفاع کند.
پیامدهای چند لایه
حمله اوکراین به تاسیسات نفتی روسیه را نمیتوان تنها یک رویداد نظامی محدود دانست. این حمله پیامدهایی چند لایه دارد: اقتصاد روسیه را تحت فشار قرار میدهد، بازار انرژی اروپا را نگران میسازد، مذاکرات صلح طراحیشده از سوی آمریکا را تضعیف میکند و شکافهای سیاسی در اتحادیه اروپا را آشکارتر میسازد. آنچه در ظاهر توقف چند روزه صادرات نفت به مجارستان و اسلواکی است، در واقع نشانهای از تغییر ژرف در استراتژی جنگ و دیپلماسی اوکراین به شمار میآید.
جهان انرژی بار دیگر نشان داد که نه فقط به خطوط لوله و پالایشگاهها، بلکه به میدانهای سیاست و دیپلماسی نیز گره خورده است. در چنین شرایطی، هرگونه تصور از صلح پایدار بدون در نظر گرفتن بعد انرژی و اقتصاد، بیش از حد خوشبینانه به نظر میرسد.