مسیر سرمایه‌گذاری در شرایط پرابهام

اما آنچه بیش از این رویدادها سرمایه‌گذاران را نگران می‌کند، واکنش‌های ناکارآمد سیاستگذاران و فقدان برنامه‌ریزی موثر برای مدیریت بازگشایی بازار و تامین نقدینگی لازم است. پس از بازگشایی بازار، نبود سیاست‌های حمایتی و تاخیر در تزریق منابع مالی، موجی از بی‌اعتمادی را در میان سرمایه‌گذاران ایجاد کرد. بسیاری از فعالان بازار، از معامله‌گران خرد گرفته تا نهادهای بزرگ سرمایه‌گذاری، حمایت‌های دیرهنگام را نشانه‌ای از ثبات ندانسته، بلکه فرصتی برای خروج سرمایه و نجات دارایی‌های خود تلقی کردند.

این ذهنیت موجب شد حتی با وجود جذابیت قیمتی برخی نمادها و قرار گرفتن تعدادی از سهام در محدوده‌هایی پایین‌تر از ارزش ذاتی، تقاضای خرید به پایین‌ترین سطوح سال‌های اخیر ریزش کند. سرمایه‌گذاری در این فضا دیگر آینده‌محور و رو به رشد نیست، بلکه به رویکردی تدافعی تبدیل شده است. سرمایه‌گذاران، به‌جای تمرکز بر کسب سود بلندمدت، به دنبال حفظ ارزش دارایی‌ها و گریز از ریسک‌های احتمالی آینده هستند. این تغییر پارادایم، بازار را از یک فضای پویا به محیطی محتاط و شکننده تبدیل کرده است.

عوامل تشدیدکننده رکود

ریسک‌های ژئوپلیتیک، از جمله احتمال فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریم‌های گسترده، افق تصمیم‌گیری سرمایه‌گذاران را تیره و تار کرده است. این نگرانی‌ها، همراه با تحولات منطقه‌ای، تصمیم‌گیری را برای فعالان بازار دشوارتر ساخته است. از سوی دیگر، مشکلات عمیق در زنجیره تامین انرژی، به‌ویژه ناترازی در بخش برق و گاز، سودآوری و پایداری شرکت‌های بزرگ، به‌خصوص صنایع انرژی‌بر، را به شدت تهدید می‌کند. قطعی‌های مکرر برق و گاز در سال‌های اخیر، هزینه‌های تولید را افزایش داده و حاشیه سود این شرکت‌ها را تحت فشار قرار داده است. سیاست‌های پولی و مالی نیز بر این چالش‌ها افزودند. نرخ بهره بالا، که سود بدون ریسک را در بازار پول افزایش داده، انگیزه سرمایه‌گذاری در بورس را به شدت تضعیف کرده است.

شکاف عمیق بین نرخ دلار آزاد و نرخ توافقی، زنجیره تولید و صادرات را مختل کرده و عدم شفافیت در مقررات ارزی و مالیاتی، اعتماد سرمایه‌گذاران را بیش از پیش سلب کرده است. این عوامل در کنار یکدیگر، پازل عدم‌قطعیت را تکمیل کرده و بازار را به سمت رکودی مزمن سوق دادند. سبدهای سرمایه‌گذاری سنتی، که پیش‌تر بر چند شرکت بزرگ یا صنایع خاص متمرکز بودند، دیگر پاسخگوی نیازهای امروز نیستند. تجربه سال‌های اخیر نشان داده که اتکا به داده‌های تاریخی یا تحلیل‌های تنها گذشته‌نگر می‌تواند به زیان‌های سنگین منجر شود. مدیران سرمایه‌گذاری و حتی شرکت‌ها باید ریسک‌های جدید را شناسایی کرده و افق‌های سرمایه‌گذاری را بازتعریف کنند.

شامخ (PMI) که معیاری معتبر برای سنجش وضعیت اقتصادی است، کاهش تولید، فروش و سفارشات جدید در صنایع را تایید می‌کند. این روند نشان‌دهنده کند شدن اقتصاد و افت انتظارات سودآوری است. بازار سهام، که اغلب آینه انتظارات آینده اقتصاد است، جذابیت خود را برای ورود سرمایه‌های جدید از دست داده و با موج شدیدی از خروج سرمایه حقیقی مواجه شده است. این خروج سرمایه، نه تنها به دلیل کاهش اعتماد، بلکه به سبب افزایش وزن ریسک‌های سیستماتیک و غیرسیستماتیک در سبد سرمایه‌گذاران رخ داده است.

استراتژی‌های سرمایه‌گذاری در دوران عدم‌قطعیت

در چنین فضایی، استراتژی‌های سرمایه‌گذاری باید ویژگی‌هایی متفاوت از دوران رونق داشته باشند. تمرکز بر یک صنعت خاص یا چند سهم پیشرو، که در گذشته شاید کارآمد بود، امروز ناکارآمد است. انعطاف‌پذیری، تنوع‌بخشی به کلاس‌های دارایی، اولویت دادن به نقدشوندگی و پایش مستمر ریسک، جایگزین رویکردهای سنتی شدند. پرهیز از تمرکز بیش از حد بر یک گروه خاص، استفاده از ابزارهای سرمایه‌گذاری نقدشونده، انجام استرس‌تست‌های منظم بر پرتفوی سرمایه‌گذاری و بهره‌گیری از سناریوهای مختلف، باید بخشی از فرآیند مدیریت سرمایه‌گذاری باشند.

تخصیص منابع به دارایی‌هایی مانند سهام با ریسک پایین، طلا، ارز و اوراق با درآمد ثابت می‌تواند آسیب‌های ناشی از تکانه‌های ناگهانی را کاهش دهد. تصمیم‌گیری باید بر اساس داده‌های عینی و تحلیل‌های دقیق انجام شود. سرمایه‌گذاران باید از شتابزدگی و تصمیمات احساسی پرهیز کنند و به جای تکیه بر روندهای گذشته، به تحلیل ارزش ذاتی و مزیت‌های رقابتی شرکت‌ها توجه کنند.

جذابیت روزافزون اوراق با درآمد ثابت

در شرایط کنونی، اوراق بدهی دولتی و شرکتی و سپرده‌های بانکی به دلیل بازدهی نسبی مثبت، قابلیت برنامه‌ریزی و ریسک پایین‌تر، به گزینه‌ای پیش‌فرض برای سرمایه‌گذاران محتاط تبدیل شدند. طی ماه‌های اخیر، ورود گسترده پول حقیقی و حقوقی به صندوق‌های درآمد ثابت نشان‌دهنده این تغییر اولویت است. بازاری که زمانی محل ریسک‌پذیری و ابتکار بود، اکنون به فضایی برای مدیریت ریسک و حفظ اصل سرمایه تبدیل شده است. این روند، نه تنها در میان سرمایه‌گذاران خرد، بلکه در میان نهادهای بزرگ نیز مشاهده می‌شود.

افزایش ریسک‌های ژئوپلیتیک و نگرانی از شوک‌های ارزی یا تحولات سیاسی ناگهانی، سرمایه‌گذاران را به سمت دارایی‌های فیزیکی مانند طلا و سکه سوق داده است. این رویکرد تدافعی، به‌ویژه در میان کسانی که سایه جنگ یا تشدید تحریم‌ها را محتمل می‌دانند، ریشه عمیقی دارد. بسیاری از سرمایه‌گذاران ترجیح می‌دهند بخشی از منابع خود را به‌صورت فیزیکی و مستقل از بازارهای کنترل‌شده نگه دارند تا در برابر بحران‌های احتمالی مصون بمانند. این تصمیم، نه تنها نشانه‌ای از بی‌اعتمادی به سیاستگذاری‌های اقتصادی، بلکه بازتابی از نیاز به نقدشوندگی بالا در شرایط بحرانی است.

استفاده از اعتبارات کارگزاری، که در دوره‌های رونق ابزار موثری برای افزایش بازده بود، در شرایط کنونی می‌تواند نامطلوب محسوب شود. انباشت بدهی به کارگزاری در فضای رکود و ابهام، سرمایه‌گذار را نه تنها در معرض زیان، بلکه در خطر از دست دادن کل سرمایه و دریافت اخطاریه قرار می‌دهد. حفظ نقدینگی و انعطاف‌پذیری، حتی به قیمت کاهش بازده انتظاری، سیاستی عقلانی‌تر است. سرمایه‌گذاران باید از اهرم‌های معاملاتی پرهیز کنند و تمرکز خود را بر مدیریت ریسک و حفظ اصل سرمایه قرار دهند.

ابزارهای نوین برای مدیریت ریسک

طی سال‌های اخیر، ابزارهای نوینی مانند بیمه سهام و اوراق اختیار فروش تبعی به بازار سرمایه ایران معرفی شدند که امکان مدیریت ریسک را فراهم می‌کنند. این ابزارها به سرمایه‌گذاران، به‌ویژه کسانی که ناچار به نگهداری بلندمدت سهام هستند، آرامش روانی می‌دهند. اوراق اختیار فروش تبعی، به سرمایه‌گذار این امکان را می‌دهد که حتی در صورت افت قیمت سهام، اصل سرمایه خود را تا سررسید بیمه تضمین کند. بااین‌حال، استفاده از این ابزارها هزینه‌بر بوده و نیازمند تحلیل دقیق و دانش تخصصی است.

معاملات مشتقه، مانند قراردادهای اختیار خرید و فروش یا بازار آتی، نیز در سال‌های اخیر اهمیت بیشتری پیدا کردند. این ابزارها به سرمایه‌گذاران اجازه می‌دهند با هزینه‌ای محدود، ریسک ریزش یا جهش قیمت دارایی را مدیریت کنند یا برای پرتفوی خود کف حمایتی ایجاد کنند. اما استفاده نادرست یا هیجانی از این ابزارها می‌تواند خود منبعی برای زیان باشد. بهره‌گیری از این ابزارها برای سرمایه‌گذاران حرفه‌ای و تحلیلی، مکمل مناسبی برای استراتژی حفظ ارزش است.

توصیه‌هایی برای شرکت‌های بورسی

شرکت‌های بورسی نیز در این شرایط باید راهبردهای خود را بازنگری کنند. شناسایی مجدد ریسک‌ها و آسیب‌پذیری‌ها، بازبینی زنجیره تامین، مشتریان کلیدی و بازارهای هدف، استفاده از ابزارهای پوشش ریسک و بیمه‌های اعتباری، کاهش پروژه‌های کم‌بازده و تمرکز بر بهینه‌سازی جریان نقد و کنترل هزینه‌ها، باید در اولویت قرار گیرند. تنوع‌بخشی به درآمد و بازار، توسعه محصولات یا خدمات جدید، و ورود به بازارهای صادراتی می‌تواند راهی برای خروج از رکود باشد.

شفافیت در گزارش‌دهی و ارتباط مستمر با ذی‌نفعان، از سهامداران خرد تا سرمایه‌گذاران نهادی، اعتمادسازی را تقویت می‌کند. مذاکره با بانک‌ها، سهامداران عمده، نهادهای سیاستگذار و تامین‌کنندگان می‌تواند مسیر عبور از بحران را هموار کند. شرکت‌ها باید از اقدامات پیش‌بینی‌ناپذیر پرهیز کنند و با ارائه گزارش‌های دقیق و شفاف، اعتماد سرمایه‌گذاران را جلب کنند. سرمایه‌گذاران باید از تصمیمات احساسی دوری کنند و عملکرد شرکت‌ها را بر اساس ارزش ذاتی و مزیت‌های رقابتی پایدار ارزیابی کنند.

تحلیل دقیق صورت‌های مالی، پایش مستمر نقدشوندگی دارایی‌ها، مانیتورینگ بدهی‌های شرکت‌ها و استفاده از مشاوره حرفه‌ای، همگی به کاهش ریسک و افزایش بهره‌وری سرمایه‌گذاری کمک می‌کنند. دوران رکود، بستری برای ظهور فرصت‌های جدید برای بازیگران آینده‌نگر است. تا زمانی که ریسک‌های ژئوپلیتیک، ناترازی انرژی، شکاف نرخ ارز، کسری بودجه دولت و قوانین پیش‌بینی‌ناپذیر پابرجاست، بازار سرمایه در وضعیتی شکننده و محتاط باقی خواهد ماند. بازگشت اعتماد عمومی و ایجاد افق روشن، نیازمند حل ریشه‌ای این مشکلات و بازگرداندن ثبات به سیاستگذاری‌های کلان است.

تا آن زمان، حفظ سرمایه، مدیریت ریسک و حرکت به سمت دارایی‌های کم‌ریسک و ابزارهای پوششی، رویکرد غالب سرمایه‌گذاران خواهد بود. در این فضای پرچالش، مدیران و سرمایه‌گذاران تحلیلی و واقع‌نگر که خود را با قواعد جدید هماهنگ کنند، برندگان میدان خواهند بود. تاریخ بازار سرمایه ایران نشان داده که دوره‌های دشوار، زادگاه روندهای نو و فرصت‌های بزرگ هستند. اما این فرصت‌ها تنها برای کسانی است که با تحلیل دقیق، انعطاف‌پذیری و تمرکز بر واقعیت‌های جاری و آتی، تصمیم‌گیری کنند. 

* کارشناس ارشد بازار سرمایه