هنر تشخیص زمان سکوت یا حرف زدن

در کارگاه‌های توسعه مهارت‌های رهبری سازمانی مک‌کینزی (با نام انجمن باوِر) بارها این سوال از ما پرسیده شده که مدیران عامل چه زمانی باید نسبت به مسائل روز موضع‌گیری کنند؟ آیا مدیرعامل باید به نمایندگی از شرکت صحبت کند یا پیش از آن، نظر هیأت‌مدیره و سرمایه‌گذاران را بپرسد؟ اگر باورهای شخصی مدیرعامل در تضاد با منافع کارکنان و سایر ذی‌نفعان باشد، چه می‌شود؟ چگونه می‌توان از پیامدهای یک موضع‌گیری اشتباه در مورد مسائل حساس زیست‌محیطی و اجتماعی در امان ماند؟

برخی مدیران با توجه به حساسیت‌های جامعه، ترجیح می‌دهند در مقابل مسائل بیرونی سکوت کنند. با این حال، حتی سکوت هم مورد قبول نیست و در موارد بسیاری، سکوت شرکت‌ها و مدیرانشان تحمل نشده است. در بیشتر موارد، رهبران سازمانی باید باورهای خود را با شفافیت بیان کنند تا قادر به نمایش تصویری واقعی از خود و جذب هم‌فکرانشان باشند. در غیر این صورت، واکنش شدید کارکنان و مشتریان می‌تواند گران تمام شود. بخشی از دلیل این انتظار، در افزایش اهمیت مسوولیت‌های اجتماعی شرکت‌ها نهفته شده است. جامعه امروز انتظار دارد، شرکت‌ها نقشی فراتر از سودآوری محض بر عهده بگیرند و در ارتقای جامعه و اخلاقیات یا کاهش رنج‌ها و نابرابری‌ها بکوشند.

رهبران سازمانی با توجه به این واقعیت ناگزیر باید از خود بپرسند: «آیا این محصول را تولید کنیم یا آن محصول را؟ آیا باید این فرد را انتخاب و تایید کنم حتی اگر ارزش‌هایشان با من یکی نیست؟ آیا فعالیت‌های عملیاتی ما به جامعه آسیب می‌زند و این آسیب قابل اجتناب است؟» البته رهبران سازمانی می‌دانند که این شرایط گاهی بسیار دشوار می‌شود و بده‌بستان‌های پرهزینه‌ای می‌طلبد. آنها در مواقعی باید از فرصت‌های سودآوری قابل‌توجهی چشم‌پوشی کنند که با اخلاقیاتشان سازگار نیست.

به عنوان مثال، اگر با روسیه تجارت داشتید، هنگام جنگ این کشور با اوکراین باید کسب‌وکار خود را متوقف می‌کردید یا تشخیص می‌دادید که فعالیت شما برای رفاه شهروندان روس حیاتی است؟ آیا به تغییر اقلیم اعتقاد دارید و اگر چنین است، اهداف دستیابی به کربن صفر منطقی هستند یا فقط برای سبزشویی است؟

گاهی اوقات بروز یک مخمصه، ما را به سکوت وادار می‌کند و امیدواریم مساله خود به خود برطرف شود. «دان هویت»، تهیه‌کننده برنامه تلویزیونی ۶۰ دقیقه شبکه سی‌بی‌اس، یک بار در پاسخ به این سوال که اگر رسانه‌ها با او تماس بگیرند، چه می‌کند، گفت: «قطع می‌کنم!» جواب اجتنابی او شاید به این دلیل است که گاهی هیچ موضع‌گیری درستی برای شرکت‌ها وجود ندارد. هر موضع‌گیری می‌تواند دست‌کم واکنش منفی بخشی از کارکنان یا جامعه را به دنبال داشته باشد، فروش را تحت‌تاثیر قرار دهد و حتی در مواردی منجر به جریمه‌های قانونی شود.

مشکل آنجاست که جامعه نه فقط موضع‌گیری نادرست، بلکه سکوت را هم نمی‌پذیرد. شما باید تعادلی بین سکوت و صحبت کردن پیدا کنید. با افزایش حساسیت‌های جامعه و رسانه‌های اجتماعی، حتی ساکت‌ترین و منزوی‌ترین کسب‌وکارها نیز از نگاه ریزبین منتقدان در امان نمی‌مانند. همان‌طور که «دن وازلا»، مدیرعامل پیشین شرکت دارویی «نوارتیس» و مدرس کنونی انجمن باوِر می‌گوید، «رسانه‌ها درخواست مشروعی برای دسترسی به مدیرعامل دارند. با این حال، شما باید مطمئن شوید که بیش از حد، صحبت نمی‌کنید.»

همان‌طور که وازلا پیشنهاد می‌کند، عاقلانه است که زمان‌های صحبت کردن را محدود کنید. درحالی‌که منطقی نیست مدیران عامل در واکنش به هر تیتر خبری یا دغدغه کارکنان، یک توییت بزنند، باید قانونی برای خود بگذارند تا زمان مناسب سکوت را از زمان موضع‌گیری درباره مسائل بحث‌برانگیز تشخیص دهند. ما در بحث‌ها و پژوهش‌هایمان به یک قاعده کلی برای این تشخیص رسیده‌ایم: مدیران عامل فقط باید در مورد مسائلی موضع عمومی بگیرند که مرتبط با آنهاست و همچنین صادقانه نسبت به آن مساله اظهار نظر کنند.

معیار دوم به شما کمک می‌کند تا گفته‌ها و رفتارهایتان با هم سازگار باشد و دیگران شما را به فریب یا دورویی متهم نکنند. همچنین از آنجا که در موضع‌گیری‌ها نباید به دنبال منافع بود، هر نوع موضعی که به آن اعتقاد نداشته باشید، فقط هزینه‌های بی‌دلیلی به شما تحمیل می‌کند. از آن سو، اگر صادقانه آن مساله برایتان اهمیت داشته باشد، فارغ از هزینه‌های احتمالی، حاضر خواهید بود پای حرف‌هایتان بایستید.

برگرفته از کتاب: مسیر رهبری سازمانی / نوشته جمعی از شرکای ارشد شرکت مشاوره مک‌کینزی