آمریکا از تحریمها بهعنوان ابزاری برای مهار نفوذ روسیه در اروپا استفاده میکند؛
دیپلماسی با زبان نفت

پنج منبع مطلع فاش کردهاند که مقامات ایالات متحده و روسیه، در حاشیه مذاکرات اخیر صلح، گفتوگوهایی فراتر از صرفا آتشبس داشتهاند؛ گفتوگوهایی که به قلب حساسترین حوزه اقتصادی روسیه یعنی انرژی گره خورده است. در این جلسات از طرح بازگشت غول آمریکایی «اکسونموبیل» به پروژه نفت و گاز «ساخالین-۱» گرفته تا فروش تجهیزات کلیدی آمریکایی برای پروژههای گاز مایع روسیه مانند Arctic LNG ۲ (که زیر سنگینترین تحریمهای غرب قرار دارد) بهعنوان اهرمهای تشویقی مطرح شده است.
حتی ایدههایی غیرمنتظره همچون خرید یخشکنهای هستهای روسیه توسط آمریکا نیز روی میز آمده است؛ پیشنهادی که بیش از آنکه اقتصادی به نظر برسد، بوی سیاست میدهد. این ابتکارات، بهروشنی بیانگر دو واقعیت موازیاند: از یکسو نیاز مبرم کرملین به بازگشت سرمایه و فناوری خارجی برای جلوگیری از فرسایش صنعت انرژی خود و از سوی دیگر آمادگی واشنگتن برای استفاده از نفت و گاز بهعنوان «مشوق صلح» و تعدیل خطوط قرمز تحریمی در صورت تحقق توافق سیاسی. به عبارت دیگر، انرژی بار دیگر نشان میدهد که نه فقط کالایی برای مصرف، بلکه سلاحی برای فشار، ابزاری برای معامله و عنصری تعیینکننده در معادلات صلح و جنگ قرن بیستویکم است.
انرژی در حاشیه یا متن؟
منابع نزدیک به مذاکرات تاکید میکنند که این بستههای انرژی بهعنوان «محرکهای پشتپرده» طراحی شدهاند؛ به این معنا که نه در قالب توافق رسمی، بلکه در حاشیه مذاکرات صلح اوکراین مطرح میشوند. به گفته یکی از منابع، «کاخ سفید میخواست پس از نشست آلاسکا، خبری پرسر و صدا منتشر کند که نشان دهد ترامپ به توافقی بزرگ دست یافته است». این جمله خود گویای آن است که انرژی صرفا ابزار اقتصادی نیست، بلکه بهعنوان دستاویزی برای تولید دستاوردهای سیاسی و تبلیغاتی نیز به کار گرفته میشود. از نگاه روسیه، چنین توافقاتی فرصتی است برای بازگشت به صحنه سرمایهگذاری بینالمللی. تحریمهای غرب، دسترسی کرملین به فناوریهای پیچیده و سرمایه خارجی را تقریبا مسدود کرده است. پروژههای بزرگی مانند Arctic LNG ۲ با مشکلاتی از جمله کمبود تجهیزات و دشواری در حملونقل دریایی دست به گریباناند. بازگشت احتمالی شرکتهایی مانند اکسونموبیل یا دسترسی به تجهیزات آمریکایی میتواند تا حدی این محدودیتها را کاهش دهد.
دیپلماسی انرژی؛ معامله یا تهدید؟
مذاکرات آمریکا با روسیه در فضایی انجام شد که ترامپ بهطور همزمان مسکو را تهدید به اعمال تحریمهای بیشتر کرده بود. بهعبارت دیگر، همانطور که «چماق تحریم» بالای سر مسکو قرار داشت، «هویج انرژی» نیز روی میز گذاشته شده بود. این سبک از دیپلماسی، که بهوضوح با الگوی معاملهگرانه ترامپ همخوانی دارد، میتواند نتایج دوگانهای داشته باشد: یا روسیه را به سمت مصالحه سوق دهد، یا بیاعتمادی عمیقتر کرملین را برانگیزد. برای واشنگتن نیز ماجرا ابعاد دیگری دارد. آمریکا در سالهای اخیر به دنبال مهار نفوذ انرژی روسیه در اروپا بوده و به همین دلیل از تحریمها بهعنوان ابزار اصلی استفاده کرده است. اما اکنون، همزمان با فشار بر مسکو، طرحهایی مطرح میشود که میتواند بهنوعی بازسازی روابط اقتصادی منجر شود. این تناقض آشکار، در واقع بازتاب همان پیچیدگی دیپلماسی انرژی است: جایی که خطوط قرمز سیاسی و منافع اقتصادی دائما در حال تعارضند.
اروپا کنار زده میشود؟
یکی از نکات مهم این مذاکرات آن است که برخلاف ابتکارات قبلی، دیگر خبری از نقش پررنگ اروپا نیست. در سالهای نخست جنگ، اتحادیه اروپا مرکز ثقل سیاستگذاری انرژی غرب علیه روسیه بود و طرحهایی مانند پایان واردات گاز روسیه تا سال ۲۰۲۷ در بروکسل کلید خورد. اما اکنون، منابع مطلع میگویند که گفتوگوهای اخیر عمدتا میان واشنگتن و مسکو صورت گرفته و اتحادیه اروپا عملا در حاشیه قرار گرفته است.
این تغییر جهت میتواند پیامدهای جدی برای همبستگی غرب داشته باشد. اگر ایالات متحده بخواهد در قالب معاملات دوجانبه با روسیه به توافق برسد، اعتبار سیاست واحد اروپا در قبال جنگ اوکراین زیر سوال خواهد رفت. به بیان دیگر، انرژی نه تنها ابزاری برای معامله با مسکو است، بلکه به آزمونی برای انسجام غرب نیز تبدیل شده است.
چین، بازیگر غایب اما حاضر
یکی دیگر از ابعاد حساس این ماجرا، نقش چین است. پروژه Arctic LNG ۲ که بخش عمده فناوری آن از چین تامین میشود، به صحنهای از رقابت ژئوپلیتیک تبدیل شده است.
منابع آگاه میگویند واشنگتن تلاش دارد با پیشنهاد فروش تجهیزات به روسیه، این کشور را از وابستگی بیشتر به چین بازدارد. به بیان دیگر، انرژی تنها موضوعی اقتصادی یا حتی دوجانبه میان واشنگتن و مسکو نیست، بلکه ابزاری است در راهبرد گستردهتر آمریکا برای تضعیف شراکت استراتژیک پکن و مسکو. روسیه و چین پیش از آغاز جنگ اوکراین، شراکت «بدون محدودیت» خود را اعلام کردند و روابطشان در ماههای اخیر نزدیکتر نیز شده است. اما اگر واشنگتن بتواند از طریق انرژی میان این دو قدرت شکاف بیندازد، شاید به یک هدف استراتژیک کلیدی دست یابد؛ هدفی که از خود جنگ اوکراین نیز فراتر میرود.
طلای سیاه، کلید صلح یا تداوم جنگ؟
در مجموع، آنچه از این مذاکرات برمیآید، تصویری روشن از جایگاه انرژی در سیاست جهانی است. نفت و گاز نه تنها منبع درآمد و ابزار توسعهاند، بلکه همچنان بهمثابه سلاحی ژئوپلیتیک عمل میکنند؛ سلاحی که میتواند آتش جنگ را شعلهورتر کند یا بهعنوان اهرمی برای صلح به کار گرفته شود. واقعیت این است که کرملین بدون جذب سرمایه و فناوری خارجی قادر به حفظ جایگاه انرژی خود در بلندمدت نیست و واشنگتن نیز میداند که برای پیشبرد هرگونه توافق صلح در اوکراین، باید چیزی فراتر از تهدید و تحریم ارائه کند.
از همین رو، «طلای سیاه» بار دیگر در مرکز معادلات سیاسی جهان ایستاده است: نه فقط بهعنوان کالایی حیاتی، بلکه بهعنوان زبان مشترک دیپلماسی قدرتها. این نقش دوگانه انرژی مسبوق به سابقه است؛ کافی است به جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ بنگریم. نفت در آن جنگ نه تنها یکی از محرکهای اصلی مداخله نظامی آمریکا بود، بلکه پس از سقوط صدام، به مهمترین ابزار بازسازی اقتصادی و نیز منبع اصلی کشمکشهای داخلی و منطقهای بدل شد.
واشنگتن با تسلط بر میادین نفتی عراق، هم به دنبال تامین امنیت انرژی خود بود و هم میخواست معادلات ژئوپلیتیک خاورمیانه را به سود خود بازنویسی کند. نمونه دیگر، تحریمهای نفتی ایران است که از سالها پیش به یکی از مهمترین ابزارهای فشار غرب علیه تهران تبدیل شده است. نفت در اینجا تنها یک کالا نبود، بلکه حکم «اهرم فشار» را داشت؛ ابزاری که غرب با آن میکوشد ایران را به تغییر رفتار در پرونده هستهای وادار کند.
این تجربه نشان داده که نفت میتواند همانقدر که مایه رونق اقتصادی باشد، به نقطه آسیبپذیری کشورها هم بدل شود. اکنون، در پرونده اوکراین، بار دیگر همان منطق تاریخی تکرار میشود: انرژی همزمان ابزار تهدید و وعده است. اروپا میخواهد با کاهش وابستگی به گاز روسیه، از گروگانگیری انرژی رها شود؛ روسیه برای حفظ درآمد و نفوذ خود به دنبال باز کردن مسیرهای جدید صادرات است؛ و آمریکا تلاش دارد با استفاده از ابزار نفت، هم بر کرملین فشار بیاورد و هم مشوقهایی ملموس برای صلح ارائه کند. اینجاست که «طلای سیاه» نه صرفا بهعنوان سوخت اقتصاد جهانی، بلکه بهعنوان تعیینکننده سرنوشت جنگ و صلح در قلب اروپا ظاهر میشود.